نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

کسانی که به جان سزار سوء قصد کردند، آرزوی برقراری جمهوری اشرافی داشتند. سنا موافق، و هواخواهان سزار به رهبری آنتوان و لپید (1) مخالف آنها بودند. برای مردم هم وضع دولت هر چه بود تفاوتی نداشت. در مراسم تشییع جنازه سزار، آنتوان نطق مهمی ایراد کرد و وصیت نامه ی وی را که در آن مباغ هنگفتی از ثروت خود را در اختیار همشهریان خود می‌گذاشت، برای مردم خواند. ملت از کار توطئه گران سخت به خشم آمد و قاتلان سزار از رم گریختند. با این پیش آمد آنتوان خود را فرمانروای بلامنازع شهر می‌پنداشت ولی در مقابل او اکتاو نوه خواهر و جانشین سزار که در آن موقع 19 ساله و بشدت جاه طلب بود، قرار گرفت.
کمی بعد اوضاع تیره‌تر شد. بروتوس و کاسیوس که در مشرق بودند قوائی فراهم آوردند؛ سکستوس پومپه از گوشه نشینی دست کشیده آخرین طرفداران پدر را گرد خود جمع کرد. میانه اکتاو و آنتوان به هم خورد و در ایتالیا به جنگ پرداختند. سنا به هواخواهی اکتاو برخاست و سیسرون خطابه‌هائی معروف به فیلیپیک (به یاد خطابه‌های دموستن) علیه آنتوان ایراد کرد. آنتوان در سال 43 شکست یافت و از ایتالیا بیرون رفت.

دومین حکومت سه نفری:

سنا یعنی طبقه اشراف جمهوری خواه، خود را فاتح می‌دانست ولی اکتاو می‌خواست کار را به نفع خود تمام کند، بنابراین به وساطت لپید با آنتوان سازش کرد و این سه، دومین حکومت سه نفری را تشکیل داده شهرستانهای مغرب را برای مدت پنج سال میان خود تقسیم کردند و به تبعید و قتل دشمنان خود فرمان دادند و از این راه صدها تن از مردم رم هلاک شدند؛ سیسرون که وطن پرستی صادق بود و گناهی جز اندکی خودپسندی نداشت در این ماجرا از بین رفت و اکتاو هم از حمایت او دست کشید. ملت و سنا بدون کوچکترین مخالفت تسلیم شدند چون اختیار رم در دست ارتش بود و ارتش در اختیار این سه تن.
در سال 42 آنتوان و اکتاو برای جنگ با بروتوس و کاسیوس به مشرق رفتند. دو سپاه که از حیث تعداد برابر بودند در فیلیپ واقع در مقدونی روبرو شدند و جنگی که نتیجه قطعی نداشت میان آنها درگرفت. کاسیوس که به وسیله آنتوان مجبور به عقب نشینی شده و معتقد بود که شکست خورده است خود را کشت، در صورتی که بروتوس در جبهه‌ی دیگر فاتح شد. پس از بیست روز انتظار دو طرف به جنگ دیگری مبادرت کردند و چیزی نگذشت که بروتوس هم از بیم شکست خودکشی کرد و هواخواهان او پراکنده شدند.
اکتاو به ایتالیا بازگشت ولی آنتوان در مشرق ماند تا صلح را در آن صفحات برقرار کند. وی به بازدید از کشورهای متحد و شهرستانها پرداخت و پس از چندی به مصر رسید. در آنجا به کلئوپاتر دل بست و وقت خود را در کنار او به عیش و خوشگذرانی صرف کرد. در ایتالیا نیز اوضاع سر و سامانی نداشت و جنگی میان اکتاو و مخالفان که رهبری آن به عهده فولوی (2) همسر آنتوان بود در پروز (3) درگرفت و اکتاو بر مخالفان غلبه کرد. سرانجام آنتوان از لذت و خوشی‌های مصر دل برگرفته آماده‌ی کارزار گشت ولی سربازان وی که مایل به جنگ نبودند او را به صلح واداشتند. با این اقدام حکومت سه نفری محفوظ ماند و تمام اراضی جمهوری میان آنها تقسیم شد: مغرب به اکتاو، مشرق به آنتوان و افریقا به لپید رسید. سیسیل و ساردنی را هم به سکستوس پومپه دادند. آنتوان با اکتاوی، خواهر اکتاو وصلت کرد. منتهی این صلح متارکه‌ای بیش نبود و صلح واقعی میان این جاه طلبان که هر یک داعیه حکومت دنیا را داشت غیرممکن می‌نمود (39).
در سال 38 کدورتی میان تریومویرها و سکستوس پومپه بروز کرد، سکستوس نیروی دریائی مجهزی آماده ساخت که در سایه آن می‌توانست مدتها مقاومت کند. اکتاو و لپید در سیسیل پیاده شدند و سراسر جزیره را به تصرف درآوردند؛ سکستوس ناچار به مشرق گریخت و بعدها در آنجا به قتل رسید. ولی میانه اکتاو و لپید نیز بر سر تقسیم سیسیل به هم خورد. سربازان لپید از وفاداری نسبت به فرمانده خود دست کشیدند. لپید تنها ماند و از آن پس به زندگی ساده و شخصی خود ادامه داد. سیسیل و افریقا در اختیار اکتاو قرارگرفت (36).
همان طور که پس از مرگ کراسوس اتفاق افتاد در این موقع هم حکومت سه نفری، دیگر وجود نداشت و حکومت رم میان دو سردار تقسیم شد. رفتار این دو باهم متفاوت بود. اکتاو که تا این تاریخ مردی خشن و جاه طلب و بیرحم به شمار می‌رفت وضع زندگی خود را تغییر داد و فرماندهی مهربان و طرفدار قانون شد. وی مالیاتها را تخفیف داد، به سنا احترام فراوان گذاشت، صلح و آرامش را در ایتالیا برقرار ساخت، خرابی‌های جنگ داخلی را ترمیم کرد، در تزیین و آرایش رم کوشید و جشن‌ها و مسابقاتی برای مردم برپا داشت.
آنتوان روش دیگری را تعقیب می‌کرد؛ وی ابتدا درصدد برآمد نقشه‌های سزار را علیه پارت‌ها عملی سازد. به این منظور از ارمنستان گذشت و پس از چند پیروزی، در زمستان مجبور به عقب نشینی شد و بسیاری از افراد سپاه خود را از دست داد. سپس به مصر بازگشت تا در جوار کلئوپاتر به سر برد، بنابراین از پذیرفتن اکتاوی، همسر خود امتناع ورزید، ملت رم بر او خشم گرفت و او را به این دلیل که قصد همسری با یک ملکه دارد متهم ساخت. زندگی وی در واقع به صورت یک زمامدار شرقی و با تجمل و شکوهی بی‌نظیر می‌گذشت و پول‌های گزافی خرج می‌کرد. روابط میان او و اکتاو روز به روز تیره‌تر می‌شد و این تیرگی روابط به دشمنی علنی منجر گشت.

سومین جنگ داخلی:

جنگ در سال 31 شروع شد. اکتاو با سمت کنسولی فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و آنتوان و کلئوپاتر تمام قوای مشرق و بحریه‌ای عظیم را که دو برابر ناوگان رقیب بود تجهیز کردند. نیروهای زمینی و دریائی دوطرف در اپیر، نزدیک دماغه‌ی آکسیوم (4) به هم برخوردند. نیروی زمینی آنتوان فوق العاده قوی بود، ولی کلئوپاتر می‌خواست در دریا جنگ کند و آنتوان هم به این کار رضا داد. کشتی‌های اکتاو که سبک‌تر بودند بسرعت حرکت می‌کردند و به سفاین آنتوان حمله می‌بردند، منتهی نتیجه قطعی حاصل نمی‌شد، ناگهان کلئوپاتو با کشتی‌های مصری از معرکه گریخت و آنتوان به تعاقب او رفت با ناوگان مصری تسلیم شد و نیروی زمینی که هنوز به میدان جنگ نیامده بود سلاح خود به زمین گذاشت. جنگ آکسیوم که در واقع پیروزی لاتن‌های مغرب بر آسیائی‌ها و یونانیان مشرق بود به این ترتیب خاتمه پذیرفت.
آنتوان و کلئوپاتر به مصر مراجعت کردند و اکتاو به دنبال آنها وارد اسکندریه شد. آنتوان خیال پایداری داشت ولی چون همه، حتی کلئوپاتر از همکاری با او دست کشیدند، خود را کشت. کلئوپاتر هم که دستگیر و اسیر شده بود به همین کار مبادرت کرد و مصر به فرمان اکتاو یکی از شهرستانهای رومی شناخته شد (30).

تأسیس امپراتوری-

اکتاو هم مانند سیلا و سزار تنها فرمانروای مطلق جمهوری محسوب می‌شد، منتهی همان موانعی که در راه استیلای آنها وجود داشت، اکتاو را نیز تهدید می‌کرد. در واقع جبهه جمهوری خواه تقریباً از هم پاشیده و رهبران آنها نیز از بین رفته بودند. سنا که قسمت عمده اعضای آن از طرف سزار یا تریوم ویرها برگزیده شده بودند، نسبت به اکتاو اظهار وفاداری می‌کردند؛ شوالیه‌ها هم که از راه تجارت یا درآمد مالیات‌ها ثروتی اندوخته بودند همین حال را داشتند اما توده‌ی ملت جز به تحصیل نان و سرگرمی به وسیله مسابقات به چیزی نمی‌اندیشید. هیچ کس در فکر آزادی از دست رفته در جریان جنگهای داخلی نبود و همه آرزوی صلح و آسایش داشتند؛ مردم از جنگهای دائم، یغماگری و کشتارها به ستوه آمده حاضر به قبول تسلط یک فرد بودند مشروط بر آنکه این فرد وعده‌ی امنیت و آرامش می‌داد. در این موقع تنها یک قدرت وجود داشت و آن قدرت ارتش بود که موجبات پیروزی سیلا، سزار و اکتاو را فراهم آورده و ممکن بود دولت رم را به یک دولت نطامی مبدل سازد.
در سال 29 اکتاو به رم آمد و برای پیروزیهای خود جشن گرفت و دو مسابقه باشکوه ترتیب داده و مبالغی پول میان مردم و سربازان تقسیم کرد. وی که محتاط‌تر از سزار بود نخواست عنوان سلطنت بر خود بگذارد و به این قانع شد که اختیارات و امتیازات نمایندگی عامه (5)، کنسولی و امپراتوری (6) به وی تفویض گردد. سپس به تصفیه‌ی سنا پرداخت و به جای سناتورهای نالایق عده دیگری را به سنا فرستاد. درباره‌ی هیأت شوالیه‌ها نیز به همین نحو رفتار کرد و افراد تازه‌ای را در عداد پاتریسین‌ها درآورد. به این ترتیب در سازمانهای جمهوری تغییری حاصل نشد. انتخاب عمال دولتی و تشکیل مجالس مشاوره برای انتخاب قضات به صورت سابق ادامه یافت. لیکن این کارها فقط صورت ظاهری داشت و قدرت واقعی در دست اکتاو بود.
وی به ملایمت و با اعتدال کامل قدم برمی‌داشت و در سال 27 از اختیارات و وظایف خود دست کشید، منتهی سنا او را مجبور کرد مقام و مناصب خویش را حفظ کند. اکتاو پیشنهاد سنا را پذیرفت و به او عنوان اگوست (7) که تا آن موقع مخصوص خدایان بود داده شد و از این پس او را به همین عنوان می‌خواندند. وی حکومت شهرستانها را میان خود و سنا تقسیم کرد و از این تاریخ شهرستانهای داخلی به شهرستانهای مخصوص اعضای سنا، و شهرستانهای مرزی، به شهرستانهای امپراتوری موسوم گشت.

حکومت اگوست:

اگوست در سال 27 عازم اسپانیا شد و با مطیع ساختن آستوری‌ها (8) و وکانتابری‌ها (9) فتح این سرزمین را به پایان رسانید. در مراجعت به رم، سنا عنوان «نماینده‌ی مادام العمر عامه » به او داد. او وظیفه‌ی تفتیش اخلاق عمومی (سانسور) را نیز خود به عهده گرفت و انتخاب کنسول‌ها را که در واقع مقامی افتخاری و بدون اختیار بود خود انجام می‌داد و سرانجام خلیفه اعظم، یعنی رئیس روحانی رم شد (13)؛ و به این ترتیب تمام اختیارات را به دست گرفت.
قضات و عمال سابق دیگر صاحب قدرتی نبودند و اگوست عمال جدیدی به کار گماشت، از قبیل حاکم شهر (10)، و دو نفر که با عنوان رئیس نگهبانان مخصوص (11) فرماندهی قوا را در ایتالیا به عهده داشتند. یک شورای بیست نفری مأمور کمک به امپواتور در اداره مملکت بود. اگوست دوستان و خدمتگزاران با وفائی به نامهای آگریپا (12) که سرداری لایق و مسن (13) که سیاستمداری ماهر بود، داشت.
در ارتش آخرین تغییرات داده شده به این معنی که به صورت دائم و ثابت درآمد و افراد آن از میان مردم شهری و غیر شهری انتخاب می‌شدند. از خدمت اجباری فقط نام آن باقی بود و افراد داوطلب در نظام خدمت می‌کردند. نیروی نظامی از بیست و پنج لژیون پیاده (هر لژیون 6 هزار نفر) و تعدادی سوار و دسته‌های کمکی که از مردم شهرستانها یا بیگانگان بودند تشکیل می‌یافت. افراد لژیون‌ها لااقل شانزده سال خدمت صف داشتند و پس از این مدت مبلغی پول یا مقداری از زمین‌های نزدیک مرزها به آنها داده می‌شد و از این پس در عداد سربازان قدیم (14) درمی‌آمدند. نگهبانان مخصوص (15) (12 هزار نفر) در رم به سر می‌بردند و فقط نگهبانی و پاسداری مخصوص امپراتور به عهده آنان بود، در صورتی که لژیون‌ها در اردوگاههای واقع در نواحی مرزی می‌ماندند.
اگوست برای نگاهداری این قوا مجبور به وضع مالیاتهای جدیدی شد. وی بر فروش‌ها و ارث مالیات بست. همچنین سازمان انتظامی مخصوصی برای مبارزه با راهزنی ایجاد کرد، به تشویق و توسعه بازرگانی، صنعت و کشاورزی پرداخت، چاپارخانه‌های امپراتوری ترتیب داد و راههای متعددی ساخت. تا آن تاریخ حکومت‌ها توجه مخصوصی به رم داشتند و از شهرستانها غافل بودند. اگوست به مراقبت حکام شهرستانها (پروکنسول‌ها) و مأموران ایالتی (پروپرتورها) توجه بیشتری مبذول می‌داشت و از سکنه این نواحی حمایت می‌کرد و در بهبود وضع آنان می‌کوشید.
وی همچنین درصدد اعمال نفوذ در مسائل اخلاقی و مذهبی برآمد. در مورد امور اخلاقی که در حال تباهی بود اقداماتی کرد چنانکه زناکاران را به مجازات رسانید و به پدران خانواده امتیازاتی داد. برای بالا بردن احترم شعائر مذهب ملی بسیار کوشید، معابدی برپا کرد و جادوگری و دین یهود و دین مصری را ممنوع ساخت.

پی‌نوشت‌ها:

1- Lépide
2- Fulvie
3- Pérouse
4- Actium
5- (مأمور حفظ حقوق و منافع عامه) Tribun
6- Imperator
7- Auguste
8- Asturiens
9- Cantabres
10- Préfet
11- Préfet du Pretoire
12- Agrippa
13- Mécène
14- Vétérans
15- Prétoriens

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم